بردیا جون

عکس هایی ازعشق زندگیم بعداز زدن واکسن های6ماهگی که خدا رو شکر تب نکرد اینجا داری اسباب بازیاتو پرت میکنی این ور و اونور..... من صدات کردم بردیا جون....تو هم اینجور نگام کردی... عاشق این عکستم که داری بابا میگی...     ...

تا ابد عاشقتم ... زیباترین زندگی پسرم ... عزیزم...عشق من یادمه پارسال این موقع توی دل مامانی 3ماهه بودی خدا بهترین و زیباترین وبا ارزش ترین هدیه رو به ما  داد ازش سپاسگزاریم 6ماه گذشت...چه زود.... و من هر لحظه که تو رو نگاه میکنم خدا رو شکر میکنم خدایا دوستت دارم گل غنچه کرد و غنچه شکفت وخدابهترین و زیباترین هدیه اش را به ما داد یک ماهگی زیباترین گل زندگیم .... 2ماهگی پسر خوش خنده مامان 3ماهگی 4ماهگی 5ماهگی...

              ...

من و امیر رضا جون پسر خاله مهربونم ...

داشتم اگهی های مورد علاقه ام رو میدیدم که شنیدم بابا و مامان راجع من حرف میزنن منم برگشتم که ببینم چی میگن.....   ...

قربونش برم ببینید چه تلاشی میکنه.............. زمانی که بردیا جون داره تبلیغات شبکه جم رو نگاه میکنه در هر حالی که باشه .... عاشق تبلیغات این شبکه اس... ...

  با هر لبخندی که میزنی جانی تازه به من میدهی عاشقتم.... ...

این کیک رو بابام بدون اینکه مامان بدونه با خودش اورد خونه تا مامان رو خوشحال کنه من وقتی کیک رو دیدم شروع کردم به ملچ ملوچ... تا اینکه تصمیمم رو گرفتم در یک عملیات سریع تا مامان یه لحظه سرش رو برگردوند خودم رو پرت کردم توی کیک.... اما فقط انگشتام بهش رسیدچون یه کم فاصله اش با من زیاد بود ولی باز من کار خودم رو کردم اخه کیک به این خوشمزگی رو که جلوی نی نی نمیزارن...   اینم سهم منه........ ولی میگن هنوز کوچولویی........ نمیتونی بخوری....   ...

رفتیم پارک منم عینک مامان رو گرفتم و یه ژست گرفتم تا ازم عکس بگیرن                                                                                                   &n...