بردیا بردیا ، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

بردیا جون

بردیا در 2ماهگی

اینجا هم مثل فرشته ها خوابیدم   بازی کردن با دستام و خوردن اونا با خنده و صدا در اوردن با دیگران بازی میکنم دستام رو به طرف بالا بلند می کنم یعنی منو بغل کنید با مامان و بابام دالی بازی میکنم پتو رو رو سرم میکشن و من با پاهام اونو کنار میزنم وقتی گریه میکنم کلمه "ما"رو میگم  یعنی مامان توی این ماه واکسن داشتم فلج اطفال/هپاتیت/سه گانه(دیفتری" کزاز"سیاه سرفه) خدا رو شکر تب نکردم مامان همش بهم استامینوفن می داد تلخ و بد مزه بود وزنم5/400وقدم 57/5cmشده بود قبل از حموم بدنم رو با روغن...
16 شهريور 1392

بردیا دریک ماهگی

از همون روزای اول که دنیا اومدم لبخند میزدم گاهی هم توی خواب با صدای بلند می خندیدم خوردن قطره مولتی ویتامین رو از 15 روزگی شروع کردم اولاش خیلی بدمزه بود بابام واسم خارجیش رو گرفت که  مزه اش رو بیشتر دوست داشتم از همون ماه اول توی رختخوابم چرخ میزدم اولین سفرم از تهران به کرج بودرفتم خونه مادربزرگم.... اولین جایی که واسه خرید رفته بودم هایپر استار بود اولین پارک هم که رفتم بوستان نهج البلاغه بود اولین اقو رو در این ماه گفتم اولین بار که واسه قد وزن رفتم درمانگاه وزنم4/200شده بود وقدم57cmشده بودم   ...
16 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بردیا جون می باشد