احوالات بردیا در 7ماهگی
فرهنگ لغت بردیایی....
امم یا هام=غذا * مام یا ماما=مامان * باب یا بابو یا بابا=بابا
دد=؟ دادا=؟ گ گ=؟
عاشق حریره بادوم-پوره سیب زمینی-سوپ والبته آب هستم.....
از قطره آهن بدم میاد...تا سفره میندازن من اون رو میکشم
عاشق سیم هستم هر نوع باشه فرقی نداره شارژر"سیم تلفن و....
چرخوندن تایر ماشینام رو خیلی دوست دارم
عاشق اگهی های تلویزیون مخصوصاشبکه جم هستم در هر حالی که باشم ....
از کلاه و پیش بند بدم میاد
عاشق جاروبرقیم......دوست دارم همه جاش رو باز کنم...
هرچی دم دستم بیاد یه کم باهاش بازی میکنم بعد مزه مزه اش میکنم...
فقط هم مامانم رو بوس میکنم دهنم رو میزارم رو لپش "پر از اب دهن من میشه...
بعدم گردن مامانم رو سفت میگیرم...اینم یه جور ابراز احساساته دیگه....
اگه بابا و مامان منو ببوسن یه ساعت هم طول بکشه
از جام تکون نمیخورم مامانی بهم میگه خودشیفته....
همیشه میخندم همه بهم میگن خوش خنده....
سرم رو به این طرف و اون طرف تکون میدم و از خودم صدا در میارم
خیلی بازی باحالیه.....مخصوصا اخر شب که همه میخوان بخوابن
توی همه جا سرک میکشم
از هر چیز جدید خوشم میاد و کلی باهاش سرگرم میشم....
عاشق بازی کردنم .....
سبد اسباب بازیام رو که جلوم میزارن
اولین کاری که میکنم اینه که سبد رو برعکس کنم تا همشون بریزن روی زمین...
عاشق اب بازیم وقتی منو میبرن حموم به زور از وانم میارن بیرون...
بیرون رفتن رو دوست دارم.....
زود با همه اخت میشم
عاشق موبایلم.....
وقتی هم کسی پیشم نیست یا میخوام بیاد پیشم الکی سرفه میکنم