شیرین کاری های بردیا جون
بردیا این روزا حسابی بلا شده
بهش میگم بردیا بگو مرسی"میگه ممون(ممنون)
هر کلمه ای رو بگی تکرار میکنه البته فقط وقتی خودش بخواد
چند روز پیش هم گفتم تیکه تیکه بخور "دایما تکرار میکرد تیکه تیکه....
شلوارش رو از پاش در میاره-لباسهایی که زیپ دارن رو باز میکنه و لباس رو در میاره
وقتی میریم پیاده روی خودش میره داخل کوچه مون و میره دم در خونه...کاملا خونه رو میشناسه
مدل ماشینمون رو هم میدونه-
وقتی میریم بازار توی خیابون هر ماشینی مثل ماشین ما ببینه گریه میکنه بریم سوار شیم
دست و پا و اندام ها رو بلده و نشون میده
دست-پا-گوش-لب-ابه-زهرا-عمه-دادا-بابا-مامان-مو-دنان(دندان)
-نام نام(خوردنی)نی(نی نی)و...
وقتی میگم بردیا از این میخوری برات بیارم سرش رو به نشانه اره میاره پایین
گاهی هم میگه به(بله)
اگه چیزی هم نخواد میگه نه...
عاشق سس قرمز و سفیده....
با همه چی میخواد سس بخوره
حسابی هم با تبلت و دوربین ماهر شده کار کنه.....
هر کاری بخواد انجام بده یا چیزی بخواد منظورش رو میفهمونه
از غذاهای ساندویچی و البته سیب زمینی سرخ کرده خیلی خوشش میاد
توی کارای خونه کمکم میکنه
مثلا با جاروی دستی خونه رو جارو میکنه/
لباس ها رو که میشورم و میخوام پهن کنم برمیداره میده دستم
عاشق ماشینه-مخصوصا ماشین پلیسش..
سریال فاطماگل و جمیله رو دوست داره و میشینه پاش مخصوصا اهنگش
که البته باهاش میخونه
از هر جایی رد میشه میاد منو بوس میکنه و میره
گاهی هم دستش رو میزاره رو لبش واسم بوس میفرسته
عروسکش رو میندازه هوا...گاهی فراموش میکنه بگیرتش...
شوت کردن با توپ رو خیلی دوست داره
تلویزیون از دستش اسایش نداره-خاموش :روشن....
گوشی من یا باباش زنگ بزنه یا اس ام اس بیاد میره واسمون میاره
اینم قسمتی از کتاب بردیای قشنگم