یک روز در پارک...
جمعه هوا خوب بود ما هم تصمیم گرفتیم نهار رو توی پارک بخوریم....
بردیا که کلی خوشحال شد....
اولش ساکت نشسته بود ولی بعد.....
کلاهش رو از سرش دراورد
تعجب کرده بود چه طور رفته روی زمین کارش ندارم
همش منو نگاه میکرد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی