بردیا بردیا ، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

بردیا جون

ماجرای بردیا و سفره

1392/8/16 11:08
500 بازدید
اشتراک گذاری

داشتم سفره رو می انداختم که......

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (34)

ارشین
16 آبان 92 11:10
ای شکمووووووووووووووووووووووووووووو
معصومه
16 آبان 92 11:14
نوش جونت خاله هم نون هم شیطونی
عاطفه
16 آبان 92 13:23
شیطون بلای خاله نوش جونت عزیزم......
مامان شایان(زهرا)
16 آبان 92 17:13
عزیزم لابد گرسنه بوده جیگمل خاله.بخور خاله نوش جونت
مریم مامان یسنا
16 آبان 92 19:09
واقعا کشیدن سفره واسه این کوچولوها جذابیتی دارها یسنا هم همینجوریه،تا سفره میبینه با عجله میاد سمتش
یاسنا
16 آبان 92 19:33
عشق یعنی گم شدن، پیدا شدن/عشق یعنی غرق در رویا شدن/عشق یعنی حسرت دیدار تو/عشق یعنی من شوم بیمار تو.
مامانی غزل جون
17 آبان 92 10:17
خدایا تورو به حق طفل شیرخواره کربلا تو رو به حق داغ دل مادر علی اصغر (ع) رباب تو رو حق مظلومیت امام حسین (ع) تو رو به حق آبروی حضرت زینب (س) تو رو به حق کربلا.... همه بچه ها رو زیر سایه الطاف خودت همیشه سالم و شاداب و ایمن از هر خطری نگه دار...
صـبــا خاله ی آیـــســـا
17 آبان 92 15:03
عاشقتم جوجویی
مامان لي لي
18 آبان 92 1:43
اي جان قربون نون خوردنت بشم من خاله😘
مامان كياراد
18 آبان 92 1:53
عزيزم بعد از اين ماجراها داريد با برديا جون و سفره....اين تازه اولشه....
معصومه
18 آبان 92 12:23
سلام عزیزم از کی تا حالا درد و دل کردن با یه خواهر دلخوری میاره؟البته اگه هم بیاره زود برطرف میشه چون خواهرا عاشقه همن....همینطور عاشق خواهرزاده هاشون حالا اگه جرات داری از من ناراحت شومیام میخورمت بردیام میارم برای خودم من از دیروز وب نیومدم الان اومدم دیدم اگه قهر کنی نی نی دار شدم بهت نمیگماعکسشم رمزدار میذارم بهت نمیدمعزیزم اگه یه دفعه عصبی میشم و یه طرفه به قاضی میرم ببخش حالم خوب نیست شرمنده زودرنج شدمکلافه ام ببخش منو قضیه ترس و ترسیدن و ترسوندن نیست حرف حرفه محبت و عشقه
مامان لي لي
18 آبان 92 18:33
مامانا قبول نيست بعضي كامنت هام نيست بعضيا دوتاس أشكال نداره مهم اينه كه من عاشق اين پسمل نون تافتون خورم ببوسش عزيز دردونه ام و😘😘😘
مامان امیرشایان
18 آبان 92 18:33
نوش جونت شیطون بلای قشنگ
معصومه
18 آبان 92 20:20
قربونت برم خواهری شما تو گوش ما هم بزنی ما لب نمیترکونیم روی شما مخلصیم داشدیدی چه لاتی گفتم
ازاده
19 آبان 92 1:33
عزیزم نوش جون.ارتین هم خیلی نون دوست داره ولی من می ترسم بهش بدم
مامان فاطمه
19 آبان 92 17:13
ای جووووووونم.نوش جونت باشه عزیزم.
ازاده مامان آرتین
19 آبان 92 19:00
نازی-انگار پسرمون خیلی گشنشه مامانش-چه با مزه هم نون میخوره
علامه کوچولو
19 آبان 92 20:30
جوووونم چرا اینقدر میزاری بچه م گشنش شه
يسناجون
19 آبان 92 22:01
واييييييييييييييي چه نازه ...لپشو از طرف من محكم بكشين
مامان لي لي
19 آبان 92 22:07
یادت زیباست...
ببین اگر خودت بودی چه غوغایی میشد
مامان لي لي
19 آبان 92 22:31
عزيزم جملاتت بسيار بي نظير و زيباست.... ممنونم شديييييييييييد ببوس گل پسرم و محكم و آبدار😘😘😘😘😘😘
sanias
19 آبان 92 23:19
سلام عزیزم.خوبی شما؟ داماد جیگرم خوبه؟ شرمنده من خیلی سرم شلوغه درسامه نمیرسم هر روز بیام نت.. امشب بردیارو نشون خواهرم دادم اونم کلی براش ذوق کرد،بس که ماشالا جیگره.. از طرف من ماچش کن
پریسا
20 آبان 92 0:52
پسرچیکارمیکنی؟ اینقده گشنه ت شده وروجک ؟ موش بخوره تورو
معصومه
20 آبان 92 9:56
الهی اونجا بودم توی اون عکس آخری انقدر میبوسیدمت و میچلوندمت که جیغت درآد خددددددددددددددداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا من یکی مثلش رو میخوام خدا چی میشه درگاهت سرشاره و پر سهم منو بدی از سهم کسی کم نمیشه بخدا
ღ مونا مامان امیرسام ღ
20 آبان 92 16:14
شکمووووو نوش جونت گلم
مامان آروین (مریم)
21 آبان 92 7:41
ای شکموی خاله ،‌لابد گرسنه بودی عزیزم . عکسات خیلی قشنگ شدن ،‌مامانی هم به جای اینکه برات غذا بیاره داره ازت عکس میگیره
مامان بردیا
21 آبان 92 12:31
فدای تو که آدم هوس خوردن میکنه با دیدن این عکسا.نوش جونت عزیزم
مامان اهورا(نرگس)
22 آبان 92 10:56
نوش جونت خوجل موجل!!!!!!!!!!
مامان عاطفه
22 آبان 92 17:55
اوووف چه نونی میخوره ای فسقلی!! سلام پسر نازی داری ماشالله.خدا براتون نگهش داره. گوشه ی بلاگ عکسای ناز پسرتو چجوری گذاشتتی؟من ابزارهای کاربردی رفتم ولی تو بلاگم نشون نمیده
مامان کارن
23 آبان 92 12:00
عزیز منی با این نون خوردنت جیگر - مامان بردیا جون خیالت راحت از این به بعد یه لقمه غذا به راحتی نخواهید خورد همان طور که ما بعد از 1سال و 9 ماه نخورده ایم
نسیم
7 آذر 92 0:58
نوش جونت عزیزم خاله قربونت بره جگر
تخریبچی
11 آذر 92 11:08
چه بچه کم توقعی به یه تیکه نون هم رازی میشه بردیا معلومه بزرگ شی از اون شکموها میشی ها
مامان اهورا
13 آذر 92 15:51
الهی قربونت برم مگه مامانی بهت غذا نداده که اینجور خودت دست به کار شدی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بردیا جون می باشد