بردیا بردیا ، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

بردیا جون

نظرات (23)

مــــامــــان یــهــ پســـر✿ــــرک شیــطو نـــ
1 خرداد 93 21:24
قربووووووووووووووون این پسمل ناز و خوشمزه بشم من ن ن ن الهی
مامان الهام
1 خرداد 93 22:37
ای جووونم مامانی از طرف من یک بوس بزرگ بکنش
ღايـــليـــــــــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ
1 خرداد 93 23:40
حس خوبیه ... یکیو داشته باشی حتی زمانیکه سرش شلوغه ، یهو برگرده بهت بگه : محض اطلاع حواسم بهت هستااااا
سیدمهدی
2 خرداد 93 1:52
سلام مامان بردیا عزیزعکسی که بردیا جان لباس نداره فکر کنم بعد حمام ازش گرفتی هزار هزار ماشاالله خیلی خیلی جیگره اونجا بودم لوپاش رو گاز اساسی میگرفتما
مامان ثمین سادات
2 خرداد 93 3:43
عزیزمی چقدر این عکسای جا مونده عالی بودن ممنون مامانیییییییی
سپیده..مامانه پارسا
2 خرداد 93 15:25
عروسک وروجک بوس..نگاش کن تو رو خدا شیشه شیرشو گذاشته تو ماشینش..حالا من حق دارم شما رو گاس بگیرم آقا بردیااااااااااا؟
خاله ی مهربون
2 خرداد 93 16:05
عزیزم چه ماهه
سارا مامان اهورا
2 خرداد 93 17:10
آخه چرا تو اینقدر دوست داشتنی هستی عزززززززززززززززززیزم
سارا مامان اهورا
2 خرداد 93 17:12
اون عکست که شیشه شیرتو گذاشتی تو ماشینت خیلی بامزه اس و عکس یکی مونده به آخرت از بس همش در حال لبخند دیدیمت بهت نمیاد اهل گریه و بهونه گرفتن باشی
Arezoo
2 خرداد 93 20:30
سلام مامان بردیا خووووفی؟؟؟ عشق منم که دیگه حسابی مرد شده ماشاا... هربار که میام نسبت به قبل بزرگتر شده میپسندمو زدم اما قبولم نکردن گفتن باید عضو باشی
مامان کیان
3 خرداد 93 2:20
قربونت بره خاله که عکسات انقده خوشملن.مثل ماه تو همه عکسات می درخشی بردیا جونم
مامان کیان
3 خرداد 93 2:21
خییییییییییییلی دوست دارم کوچولو خوشمزه .ایالا همیشه شاد و سلامت باشی.بوووووووووووووووووووووس
میترا(مامان مهران)
3 خرداد 93 15:38
ای جانم چه ناز شدی . وقتی میخنده این دندونهایت پیدا میشه خیلی دوست داشتنی میشی
خاله حدیثه
4 خرداد 93 15:37
فدات بشه خاله با اون ژست های قشنگت
مامان کارن
5 خرداد 93 8:05
شلوارت تو عکس اولیه منو کشته بلا
ღمــــامــــان یــهــ پســـر✿ــــرک شیــطو نـــღ
6 خرداد 93 15:26
می خواهم زندگی ام را تصفیه کنم تا هر چه می ماند خوبی های من و تو باشد می خواهم از نو ببیینم تا هر چه می بینم زیبایی باشد می خواهم فرش های خاک گرفته زندگی را بتکانم تا رنگ ها و طرح های اصیلش نمایان گردد می خواهم سختی ها را درز بگیرم تا هر چه آسان گرفتن است رو بیفتد می خواهم دلها یمان را بسابم تا مثل قدیم ها نرم نرم شود می خواهم در قلب هایمان توری بگذارم تا هیچ وقت دوده نگیرد می خواهم پنجره نگاه مان را باز کنم تا بهار دوستی مان پشت در نماند دوستان من ، مثل " گندمند " یعنی یک دنیا برکت و نعمت ، نبودن شان ، قحطی و گرسنگی است ، و من چه خوشبختم که خوشه های طلائی گندم دراطرافم موج میزند ، مهربانى تان را قدر میدانم وآنرا در سیلوی جان نگهداری خواهم کرد تقدیم به دوست مهربون وعزیزم
پریسا
7 خرداد 93 0:26
خداحفظت کنه آمین
مامان یاسنا
9 خرداد 93 16:25
وااااااااااااااااای چ موهایی
بابا و مامان
10 خرداد 93 12:57
14 ماهگی مبارک عزیز دلم
خاله زینب
11 خرداد 93 14:27
سلام موشی خوشگل خاله چقد آقا شدی قربونت بره خاله
خاله ی مهربون
11 خرداد 93 17:45
ممنونم عزیزم تو مدتی که نبودم به یادم بودید
مامان حوریه
11 خرداد 93 21:06
خدااااااااااجون عسیسم تو چقدر نازو بزرگ شدی..... هزاااااااااااااااااار ماشالاه
مامان اهورا (نرگس)
1 تیر 93 0:42
همچین بگیری بچلونیشاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!!!!!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بردیا جون می باشد