بردیا بردیا ، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

بردیا جون

بدون عنوان

سال نو همه مبارک ایشالا سال خوبی داشته باشین عید امسال ما از تهران حرکت کردیم رفتیم از همدان و کرمانشاه رد شدیم 2روز ایلام بودیم بعد راه افتادیم سمت اهواز و ابادان از مهران و دهلران گذشتیم 2روز هم خونه عمه ابادان بودیم بعدش رفتیم خونه عمه دوم:بهبهان ...یه روزم اونجا بودیم بعدش رفتیم گچساران خونه عمه بزرگ بردیا جون بعد هم را افتادیم رفتیم شیراز خونه دوست بابایی... بعد هم رفتیم اصفهان یه روز هم اونجا بودیم و برگشتیم تهران در کل خوش گذشت اینم سفره عید ما     بردیا اول راضی نمیشد بره صندلی عقب بشینه تا اینکه قرار شدبهش تبلت بدیم که قبول کرد ...
23 فروردين 1394

تولد‌دوسالگیت‌مبارک

 تولد‌دوسالگی‌پسرم‌رو‌امسال‌‌جشن‌نمیگیریم‌فقط‌یه‌جشن‌کوچولوی‌سه‌نفره این‌روزا‌به‌علت‌جابه‌جایی‌فعلا‌اینترنت‌ندارم‌ایشالا‌اینترنت‌که‌وصل‌شد‌با‌عکسا‌وخبرای‌زیاد‌برمیگردیم ...
20 اسفند 1393

عکسهایی جا مانده از این ماه بردیا

این روزا تا دوربین رو دستم میگیرم بردیا ازم میگیره واسه همینه که عکس کمتر میزارم   اینم بازی بردیا با اسرا.... این روزا مشغول جابه جا کردن خونه هستیم شاید تا مدتی نباشیم     ...
16 بهمن 1393

از شیرگرفتن بردیا

این بار تصمیم جدی گرفتم هر جور شده بردیا رو از شیر بگیرم..... روزای اول کلی گریه میکرد اما خدا رو شکر بهتر شده روز سه شنبه23دیماه از صبح بهش شیر ندادم شب خیلی اذیت کرد و صبح هم با گریه بیدار شد بهش گفتن من اوف شدم...اول عصبانی میشد اما روزای بعد سرم رو میزاشت رو پاش منو ناز میکرد و میبوسید به جاش شیر پاستو ریزه بهش میدم امروز 6روزه که شیر مادر نخورده.... خدا رو شکر.......   ...
28 دی 1393

21ماهگیت مبارک عشق مامان

21ماهگیت مبارک عشق مامان یک سال و نه ماه...... دومین پاییز گل پسرم مبارک...... زندگی درکنار تو طعم دیگری دارد همان که میگویند طعم خوش زندگی..... تویی .....   ...
22 آذر 1393

بردیا و عمل جراحی

قبل از عمل... بردیا وقتی دنیا اومد خودش یه مقدار ختنه بود(ختنه خدایی)اما کامل نبود واسه ختنه بردیم گفتن باید جراحی بشه اونم با بیهوشی توی اتاق عمل از اول اذر ماه کارای ازمایش خون وتایید متخصص بیهوشی و دکتر اطفال رو گرفتیم  دکتر جراحش هم که شهریور ماه بردیا روبرده بودیم پیشش و نوبت واسه اذرماه واسش زده بود نوبتش 17اذر بود... دوشنبه 17اذررفتیم واسه بستری شدن و روز18اذر ساعت 9:30دقیقه رفت اتاق عمل ساعت 11اوردنش بیرون از شب قبل هم تاصبح ناشتا بود و گرسنه قربونش برم تمام طول شب رو قدم زدم تا کمی اروم شد و گشنگیش یادش میرفت روز 4شنبه صبح هم مرخص شدیم خدا رو ش...
22 آذر 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بردیا جون می باشد