بردیا وشیرین کاریهایش...
کلمه هایی که بردیا یاد گرفته...و معناشون رو هم میدونه... بابا - ماما - لالا (وقتی کسی میخواد بخوابه یا عروسکاش رو میخوابونه) به به - نه - جیز (چیز خطرناک)- ال (وقتی کسی رو صدا میکنه) ما (من) وقتی اذان پخش میشه باهاش میخونه و میگه: الله و اکب وقتی اهنگی میشنوه دست میزنه و خودشم میخونه غذا خوردن بردیا...به تنهایی پسرم سوت میکشه و فلوت میزنه وفوت کردن رو یاد گرفته چند دقیقه به تنهایی بلند میشه و لی هنوز کاملا راه نیفتاده اینجا هم خودش میخواد از پله اشپزخونه بیاد پایین اولین مسواک بردیا البته بعد از مسواک انگشتی...