بردیا بردیا ، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

بردیا جون

ماجرای بردیا و جورابش

تازه از بیرون اومده بودیم.....   منم فرصت رو غنیمت دیدم و.... جورابام رو در اوردم تا مزه اش رو بچشم ... خوشمزه بود ... خوب بود ها چه جور تا حالا نخوردمش... مامان ازم گرفت..... مهم نیست پام که هست ....                                                             ...
10 مهر 1392

بردیا و ماشین سواری

  بردیا با بابا رفته بود پایین منتظر مامان بودن... مامان اومد دید بردیا جلو جای مامانی نشسته .. ... مامان...        بابا.....         بردیا................ بردیا... مامان برو عقب بشین از این به بعد اینجا جای منه... ...
9 مهر 1392

مادرانه...

پسرم یک بهار و یک تابستان را دیدی و اینک  اولین پاییزت راتجربه میکنی... روزها و ماه ها و سالها میگذرد اما تنها چیزی که می ماند مهربانیست  همیشه  مهربان باش وبا سخاوت....مرد باش ودرستکار....متین باش و سر به زیر عاشق باش و عاشقانه زندگی کن ... زیباتریت خلقت هستی "وجودت قلبمان را مملو از عشق میکند خنده هایت نیرویی دوباره برای زندگی به ما می بخشد ونگاهت امید را به قلبمان هدیه میدهد... پروردگارا....چگونه سپاست گوییم که زبان قاصر است. هزاران بار شکر... گریه ات آتش بر جانم میزند ........خنده ات عشق را بر من هدیه میکند ونگاه زیبایت به من زندگ...
2 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بردیا جون می باشد